تحریف، فقط دگرگون کردن و دست کاری نیست؛ حتی فهرست کردن تبدیل، تغییر، دگرگون سازی، قلب به عنوانِ مترادف برای کلمه «تحریف»، بحث را تمام نمیکند. گاه نیمی را گفتن و از نیم دیگر غفلت کردن هم خود تحریف تمام است. همان که در جمله مقدسِ «لااله الاالله» بدان مثال میزنیم؛ «لااله» به تنهایی جز کفر معنا نمیدهد، اما وقتی در کنارِ «الاالله» قرار میگیرد، میشود توحیدِ تمام؛ میشود شعار محوری و راهبردی توحید باوران. بیان جزء اول و انتساب آن به افراد، میشود یک دگرگون سازی کامل؛ یک تحریفِ آشکار. چیزی که امروزه هم به اشکال مختلف با آن مواجه هستیم. نه در بحث توحید و شرک که در باره انقلاب؛ در باره اهداف انقلاب اسلامی.
خیلیها به طعنه از وعده آب و برق مجانی میگویند و گروهی هم به نفی وعدهای چنین از سوی بنیان گذارِ انقلاب، میپردازند؛ حال آنکه هم این در شمار وعدههای امام خمینی (ره) بود و در صفحه ۲۷۳ جلد ۶ صحیفه امام خمینی (ره) بدان چنین تصریح شده است: «ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند این ها. دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب وبرق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم؛ شما را به مقام انسانیت میرسانیم.» وعده سیاسی نبوده است این. هدف گذاری کلان بود در مسیر انقلاب. در همان ساعات اولیه پیروزی هم تغییر رویکرد، مشخص است.
نهاد هایی، چون جهاد سازندگی، کمیته امداد امام، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، حساب ۱۰۰ امام، بنیاد مستضعفان و. با هدف گذار از محرومیت و رسیدن به رفاه در شأن مردم ایران شکل گرفت. وعده امام مثل وعده صادق پدر بود به فرزندانش که – مثلا- سفر خواهیم رفت. ماشینمان را نو خواهیم کرد. برنامه ریزی هم دارد علاوه بر نیت، اما به یک باره، دیوار خانه فرو میریزد. معلوم است که باید هزینه سفر را بگذارد برای مرمت خانه.
مادر خانواده مریض میشود. هزینه نوسازی خودرو را باید بگذارد برای سلامت مادر. پدر نه قول بی عمل داده است و نه وعده غیر صادق؛ اما مسائلی اولویت دارتر پیش آمده که در فهرست آنچه باید انجام شود، جا به جایی روی داده است. بعد از انقلاب، غائلههای تجزیه طلبانه، جنگ، تحریمها و... عملا راه را بر تحقق وعدهها و برنامهها بست. با این همه کیست که به انصاف نگاه کند، اما تغییر رویکرد و نتایج پیامد آن را نبیند؟ در آتش بارانِ جنگ، محرومیت زدایی هم دنبال شد. در زمهریر فریز کننده تحریم ها، اقدامات برای ارتقای سطح رفاه مردم همچنان پی گرفته شد.
اینکه به اندازه آرز هایمان نتوانستیم پیش برویم، درست؛ اما اینکه کسانی بگویند قدم از قدم برنداشته ایم، قطعا نادرستی آشکار است. اگر نیمه پر لیوان را به رخ کشیدن ناپسند است- که چنین میدانیم- فقط نیمه خالی لیوان را در چشم قاب کردن هم معنایی جز تحریف ندارد. هدف انقلاب هم رفاه و ارتقای سطح زندگی بود و هم تعالی معرفتی. میخواستیم تصویری شفاف از کشوری توانمند بسازیم که دیدنِ آن به معنای ترویج گفتمان انقلاب باشد. کارگزاران انقلاب هم سر ریاست و قدرت نداشتند. سیادت را در خدمت به مردم میدانستند.
پویندگان منهج امام روح ا... بودند که – با همه باورش- میگفتند «به من خدمتگزار بگویید بهتر است که رهبر»؛ حتی به کارگزاران رسانهای انقلاب هم تأکید مؤکد داشتند که مردم را و کار شان را برجسته کنند و از پخش احبار و سخنان امام- تا میشود- امساک کنند. باری هدف انقلاب، تعالی تمام ساحتی انسان بود؛ اینکه چقدر به آن دف گذاری متعالی نزدیک شدیم، بحث دیگری است که بر اساس کارنامه باید در آن باره سخن گفت. آنچه به هدف گذاری انقلاب برمی گردد، بازگرداندن مردم از جاده محرومیت و وابستگی و رساندنشان به امنیت، رفاه، استقلال و آزادی بود، همین!